سه روز بود که اخلاقم مثل سگ شده بود و حوصله ی بحث نداشتم. بابا تا باهام شوخی میکرد باهاش تند برخورد می کردم و میگفتم بابا حوصله ندارم و با من شوخی نکن. میدونستم که ناراحت میشه ولی به خدا نمی تونستم خودم رو کنترل کنم. نمیدونستم واقعا چرا اینطوری شده بودم. تو این سه روز همش به یاد مهدی بودم. یه سی دی خاله جانم آورده بود به اسم راز. میگفت هر چیزی که بهش فکر کنی برات اتفاق می افته. مثلا اگه دلت بخواد یه فیل داشته باشی همون موقع یه جوری اون فیل خودش رو بهت نشون میده.

Urodził się 22 stycznia 1921 r. Od dziecka był słabego zdrowia- miał chroniczną astmę, chore serce, w dodatku zagrożony zarażeniem się gruźlicą od ojca. Baczyński nie szukał zbytnio towarzystwa- wolał samotność. Nie był więc zbyt popularny wśród kolegów. Jedynym ratunkiem zdawała się być poezja.

اون شب بارونی اون کوچه خلوت اون نگاه. هوس کردم بازم امشب زیر. و تو خیابون به یادت اشک بریزم. طبق معمول همیشه ,. و بارون دیگه معلوم نمیشه. ﯾﻪ ﻭﻗﺘﺎﯾﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻓﺖ! ﺍﻭﻧﻢ ﺑﺎ ﭘﺎﯼ ﺧﻮﺩﺕ ! ﺑﺎﯾﺪ ﺟﺎﺕ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻨﯽ! ﺩﺭﺳﺘﻪ ﺗﻮ ﺷﻠﻮﻏﯿﺎﺷﻮﻥ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﻤﯿﺸﻦ ﭼﯽ ﻣﯿﺸﻪ! ﻭﻟﯽ ﺑﺪﻭﻥ . ﺑﺪ ﺟﻮﺭﯼ ﯾﺎﺩﺕ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﻦ . ﯾﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﺧﻂ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﺍﺩﻡ ﺳﺎﺯﯾﺖ ﺑﻨﺪﺍﺯ. ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺍﺩﻣﺎ ﺩﻝ ﻧﺪﺍﺭﻥ. ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺍﺩﻣﺎ ﺩﻝ ﻧﺪﺍﺭﻥ.

واحد اندازه گیری فاصله متر نیست. یک قدم هم فاصله یی دور است. مبارکا باشه امیدوارم وبلاگ همه پیدا بشه . امسال خیلی مناسبتها به هم پیچیده شده. به همه پدرای مهربون هم تبریک میگم . و طالب عشق و مهرورزی.